قسمتهایی که در این مجموعه زیبا آمده است شامل :
آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته
پشت درای بسته بدور از قم و غصه
کوچه مهر و دوستی بمبست تندرستی
خونه ای بود مصفا اهل خونه چهارتا
پدر بود و یه مادر پسری و یه دختر
گل دختر این قصه نه غم داشت و نه غصه
برادرش نیرو خان صداش میکرد نشاط جان
این خواهر و برادر همراه پدر و مادر
عادت داشتن به ورزش ورزش و کمی نرمش
عادت داشتن سحرگاه کنند ورزش صبحگاه
هر صبح زود خدا بیدار می شوند اونها
بعد از وضو و نماز دعا و راز و نیاز
کنند به تن به سرعت لباس و کفش راحت
توی حیاط یا که پارک جایی که هست هواش پاک
این کار خوب و پر سود جاری کند خیلی خوب
خون تمیز و روشن توی رگ و توی تن
تا که بدن شود گرم آماده و کمی نرم
این بخش پر فایده بر اساس قائده
ده تا پانزده دقیقه هر روزه تکرار میشه
بعد از این بخش از ورزش رسد نوبت به نرمش
با هر چار تا شمارش گردن می کنه نرمش
بالا پایین چپ و راست اطراف ما چه زیباست
این نرمش پر فایده بر اساس قائده
آهسته و پیوسته چندین بار تکرار میشه
شمع و گل و پروانه نوبت رسید به شانه
با دستای آویزان چرخش دهند چه آسان
شانه ها را دما دم تا که شوند کمی نرم
بعد از سرو شانه نوبت رسید به تنه
خم شدن و راست شدن یا دولا و وا شدن
پایین بالا چپ و راست این بهترین کارهاست
دست به کمر آماده بخش بعدیه کاره
از چپ به راست یا برعکس وظیفه هست بر هر کس
چرخش دهد به کمر مثل پدر و مادر
اگه گفتی تو حالا نوبت رسید به کجا
صد آفرین بر شما نوبت رسید به پاها
هر دو زانو همزمان خم میشن و راست میشن
جلو عقب و چرخش اینها هستند چند روش
تا که شوند زانوها با قوت و مهیا
القصه این ماجرا وقتی رسد به اینجا
خیلی آرام آهسته راه میروند پیوسته
مرتب و دمادم دم میگیرند و بازدم
تا رفع شود خستگی از بدن ها جملگی
بعد از نرمش و ورزش این کار خوب ، با ارزش
حمام و دوش ، شستشو هستند همه پیش رو
حالا که شد کار تموم کسی نموند تو حموم
مادر خوب خونه میاره وسط صبحونه
صرف میکنن با شادی کره و پنیر با چایی
بعد از صرف صبحونه همه اهل خونه
سرحال و پر انرژی سر می گیرن زندگی
تو ای کودک باهوش پند این قصه کن گوش
عادت بکن سحرگاه ورزش کنی ، ورزش صبحگاه
*******************************************